رابطه تنگاتنگ بین معماری و طراحی لباس، اغلب به استفاده از همان ماده برای پوشاندن بدن و ساختن سرپناه مردمان اولیه مربوط میشود. نمایشگاه اخیر در این رابطه Skin + Bones است که چندین عمل موازی بین این دو رشته را از دهه 1980 به بعد بررسی کرده است. این شیوهها شامل فرایند طراحی دیجیتالی ، استفاده از هندسه پیچیده، رنگها، خطوط، نورها و غیره است. جهانیسازی که بهعنوان پیشرفتهای فنآوری بهویژه وسایل حملونقل و ارتباطات مورداستفاده قرار میگیرد، هر دو این رشتهها را قادر میسازند تا امکانات بیشتری را در طراحی و انعطافپذیری بهکار برد. در حقیقت، ممکن است این ایده شباهت از مشاهده رشد موازی مادیات و شناسایی طرحها و پیادهسازی های طراحی لباس و مد و معماری پدید آمده باشد. از طرف دیگر این همافزایی های نزدیکبین دو رشته ممکن است خطر کالایی و تجاریسازی را در معماری ایجاد کند و بهجای یک ایدئولوژی، معماری ممکن است به یک محصول مصرفی تبدیل شود. دلیل این ایده این است که مد نوعی از میل آنی است درحالیکه معماری یادبود است. ممکن است که مد در مدتی کوتاه بمیرد، درحالیکه معماران با استفاده از تصمیم خود یک چشمانداز ابدی را هدف قرار میدهند. مهمتر از همه، مد ابزاری برای پیوستن به جامعه است.
درحالیکه معماری حریم شخصی، یعنی انزوا از سایر نقاط جهان را فراهم میکند. روابط نزدیکبین طراحی مد و لباس و معماری، میتواند برای معماری خطری ایجاد کند و آن این است که ایدئولوژی معماری را فقط به روکش و تصویر بیرونی کاهش دهد. ازنظر مفهومی، هم رشته طراحی لباس و هم رشته معماری نشانگر سلیقه، هویت و فرهنگ فرد و جامعه در یک دوره معین هستند. بااینحال، این دوره از مد بسیار کوتاه است در مقایسه با ابدیت معماری. در کل مد تا حدودی بازتابی از هویت جمعی یک گروه معین ، مانند یک جنس، گروه سنی، گروه شغلی و غیره است، درحالیکه معماری متعلق به همه در یک جامعه معین است. درحالیکه طراحی لباس و مد توسط افراد شکل میگیرد، معماری جامعه، از طریق کاربردهای مکانی شکل میگیرد. درمجموع، طراحی لباس و مد را میتوان بهعنوان دیواره بدن توصیف کرد درحالیکه معماری، خود بدن و سکونت پیرامون آن بدن است.
امروزه در معماری و طراحی لباس، استفاده کردن از مواد قابل انعطاف در فعالیتشان لذت میبرند که به معماران، مانند زاها حدید و رم کولهاس امکان میدهد تا تکنیکهای دلپذیری را از طراحان مد و طراحان لباس، مانند لوسی اورتا و یوهلی وام بگیرند. امروزه این وامها بهطور مکرر مشاهده میشوند که باعث میشود تا معماری از سطح کاسته شود و هماهنگی بین بیرونی و داخلی سازه تقریباً از بین میرود. از دیدگاه معاصر، چندین موضوع در این زمینه موردبررسی قرار میگیرد: میتوان گفت شرایط دوران معاصر، مانند طرحهای رایانهای، مواد قابلانعطاف و بادوام، فناوری و وسایل ارتباطی که تقریباً برای همه افراد در جهان در دسترس هستند، باعث میشود معماری و سایر شاخههای علمی و هنری بهتر از گذشته باهم همکاری میکنند. دوره معاصر البته بدون مشکل نیست: مسائل مربوط به محیطزیست، منابع محدود (مانند انرژی و آب)، گرم شدن کره زمین، مهاجرت و حقوق شهروندی و غیره. ازاینرو مشاهده میشود که طراحان دوره معاصر باید مسئولیت اجتماعی بیشتری داشته و در این موضوعات بیشتر تعامل داشته باشند. یعنی طراحی نباید بهسرعت انجام شود، طراحان باید نسبت به محیطزیست آگاهانهتر و دارای مسئولیتپذیری بیشتر عمل کنند. یکنواختی در شهرهای جهانی ممکن است فاجعه ایجاد کند، بنابراین باید از کالایی سازی و تجاریسازی و هماهنگی بین سطوح داخلی و خارجی مسکن جلوگیری شود.